چرا می نویسید؟
چرا می نویسید؟ ما در طول سالیان از نویسندگان بسیاری پرسیده ای م که چه چیزی انها را به سوی نوشتن داستان سوق می دهد. طبعا شانصدهزار جواب مختلف هم شنیده ایم! در ادامه به شش مورد از این پاسخ ها اشاره می کنیم:
× برای اینکه نامم را روی جلد کتاب بببینم
×تا نویسنده ی معروفی بشوم
× تا کلی پول در بیاورم
×تا به مردم چیز یاد بدهم
×تا مردم را قانع کنم که دیدگاه هایم را در مورد سیاست و مذهب بپذیرند.
این ها همه دلایل خوبی برای نوشتن رمان هستند. دلایل شما برای نوشتن به خودتان مربوط است . لازم نیست انها را برای کسی توجیه کنید. اما دانتسن اینکه دلایل نوشتن شما چه چیزهایی هستند مهم است . در غیر این صورت چطور می توانید بفهمید که دارید موفق می شوید؟
همین حالا چند دقیقه صرف نوشتن دلایل خود برای داستان نویسی کنید. امیدوارید از اینکار چه چیزی عایدتان شود؟ می خواهید برای خوانندگان چه بکنید؟ روی هامن ورق کاغذ دلایلی را که بباعث می شوند کتاب بخوانید بنویسید. دور دلیلی که برایتان بیشترین اهمیت را دارد دایره بکشید. اگر شما هم مانند اکثر خواننده ها باشید ، دلیل اصلی خواندن برایتان لذت بردن است سرگرم شدن.
سرگرمی یعنی چه؟ پس از سال ها نوشتن و تدریس ان ، ما مطمئن شده ایم که سرگرمی را می توان به یک چیز تجزیه کدر : اعطای یک تجربه ی حسی قوی به خواننده .
از نوشتن ادامه ی مطلب موضوع انتخاب چیزهایی که می خواهید به خوانندگان بدهید از کتاب داستان نویسی برای دامیز نوشته ی رندی اینگرمنسن خودداری می کنم و فقط به نوشتن چند نکته کفایت می کنم.
* خواننده ی شما می خواهد برای چند ساعت هم که شده کس دیگری باشد ، زندگی دیگری داشته باشد ، عشق واقعی را پیدا کند ، با ترس های غیر قابل باور روبه رو شود ، معماهای غیر ممکن را حل کند و هجوم ادرنالین را در رگهایش حس کند. اگر این حسها را به خواننده ببخشید ان ها را تا ابد مرید خود می کنید. اما اگر هر چیز دیگری به خواننده بدهید او را برای همیشه از دست خواهید داد.
**یک رمان ، اگر سرگرم کننده باشد ، می تواند خواننده ها راترغیب به پذیرش کند ، اما بیشتر احتمال می رود که نویسنده ها مخاطب خود را در بین کسانی بیابند که از قبل به موضوعی ایمان داشته اند ، و از طریق خواندن رمان جدید فقط باورهایشان را تقویت شود. هیچ کس تا به حال رمانی نخریده تا بتواند با خواندن ان فرضیات اقتصادی خود را تغییر دهد ، به حزب سیاسی تازه ای بپیوندد ، یا تغییر مذهب بدهد. هیچ کس!