فرایند همدلی(empathy) به این شرح است که در یک لحظه مرزهای روانی فرد با مرزهای روانی فرد مقابل در هم فرو می رود یعنی فاصله و مرز دو روان از بین می رود و فرد یک همانندسازی موقتی با فرد دیگر انجام می دهد یعنی انگار با او یکی می شود ، مثل او می شود . در این لحظه احساسات فرد دوم را درک می کند . بعد از این مرحله فرد اول به جای اول خود بر می گردد و فاصله ی قبلی را با فرد دوم دوباره برقرار می کند . در این مرحله فرد با قرار دادن خود در موقعیت عاطفی دیگر احساس او را درک کرده اما خودش ان حس را ندارد برای مثال عمیقا درک کرده که دوستش بسیار خشمگین است و چرا خشمگین است اما خود خشمگین نیست. یعنی یک من قوی و رشدیافته از یک سو عمیقا قادر به درک احساسات دیگری است و از سوی دیگر احساسات دیگری به او مسری نیست یعنی فاصله ی مرزهای من کاملا به اندازه حفظ می شود.
چنین انسانی قادر است به خوبی و با تسلط قابل قبول به دیگری که در رابطه ی عاطفی با او قرار گرفته کمک کند.
روابط عاطفی بدون درک متقابل امکان ناپذیر یا بی ثبات خواهد بود . به این پدیده که فرد بالغ قادر باشد خود را در موقعیت عاطفی دیگری قرار دهدو او را درک کند همدلی می گویند . این پدیده به چند پیش شرط در روان نیاز دارد تا به وجود بیاید. در درجه ی اول فرد باید بتواند انرژی روانی - جنسی را به فرد دیگر منتقل کند و به اصطلاح در او سرمایه گذاری کند. بدون این پدیده رابطه ی عاطفی شکل نمی گیرد . در درجه ی دوم باید نسبت به فرد مقابل توجه داشته باشد. توجه و نگرانی زمانی در روان بشر نسبت به فرد دیگر به وجود می اید که فرد در اثر کمرنگ شدن مکانیزم دفاعی جداسازی دچار احساس گناه می شود.