حکایتی از سرخپوستان و صحبت میان یک پدربزرگ و نوه اش درباره اصول زندگی است. سرخپوست مدبر دانا گفت:" پسرم، در ردون هر کس دو گرگ زندگی می کند .یکی از گرگها عصبانی ، خسیس ، حسود ، مغرور و تنبل است. اما گرگ دومی خوب ، مهربان ، متواضع و خویشتن دار است . این دو گرگ پیوسته با هم در جنگ و ستیزند."
پسر کوچک با شنیدن حرف های پدر بزرگش پرسید:" اما پدربزرگ ، کدامشان در این جنگ برنده می شوند؟"
پدربزرگ تبسمی کرد و گفت :" هر کدام که به او غذا بدهی."
تغذیه کردن نابخشودن ، نا شکیبایی ، عزت نفس اندک و یا سایر ویژگی های منفی ، انها را تقویت می کند ، مثلا ممکن است پیوسته از کارتان شکایت کندیو بد بگویید. مرتب درباره ریستان حرفهای منفی بزنید. بگویید که چقدر این شرکت با شما بدرفتاری می کند. بگویید تحمل اینکار را ندارید. وقتی شکایت می کنیم به احساسی از ارامش می رسیم. احساس خوبی است که این اندیشه های منفی را تغذیه کنیم .اما گرگی که او را تغذیه می کنیم ، همیشه بیشتر می خواهد.
این بار که وسوسه شدید حرفی از روی شکایت بزنید ، ازخود بپرسید:" آیا به راستی می خواهم این عادت منفی را تغذیه کنم؟" ، " آیا به راستی می خواهم در این موضع باقی بمانم؟" یا " به جای آن ، می خواهم این روحیه شاکی را گرسنه نگه دارم و خود رشد کنم؟"