گور خر

من یک گورخر هستم!

گور خر

من یک گورخر هستم!

گور خر

از گورخری پرسیدم: «تو سفیدی راه راه سیاه داری، یا اینکه سیاهی راه راه سفید داری؟»
گورخر به جای جواب دادن پرسید:
تو خوبی فقط عادتهای بد داری، یا اینکه بدی و چند تا عادت خوب داری؟
ساکتی بعضی وقتها شلوغ میکنی، یا شیطونی بعضی وقتها ساکت میشی؟
ذاتا خوشحالی بعضی روزها ناراحتی، یا ذاتا افسرده ای بعضی روزها خوشحالی؟
لباسهات تمیزن فقط پیرهنت کثیفه، یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟
و گورخر پرسید و پرسید و پرسید و پرسید و پرسید، و بعد رفت!

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بلوغ روانی» ثبت شده است

فرایند همدلی(empathy) به این شرح است که در یک لحظه مرزهای روانی فرد با مرزهای روانی فرد مقابل در هم فرو می رود یعنی فاصله و مرز دو روان از بین می رود و فرد یک همانندسازی موقتی با فرد دیگر انجام می دهد یعنی انگار با او یکی می شود ، مثل او می شود . در این لحظه احساسات فرد دوم را درک می کند . بعد از این مرحله فرد اول به جای اول خود بر می گردد و فاصله ی قبلی را با فرد دوم دوباره برقرار می کند . در این مرحله فرد با قرار دادن خود در موقعیت عاطفی دیگر احساس او را درک کرده اما خودش ان حس را ندارد برای مثال عمیقا درک کرده که دوستش بسیار خشمگین است و چرا خشمگین است اما خود خشمگین نیست. یعنی یک من قوی و رشدیافته از یک سو عمیقا قادر به درک احساسات دیگری است و از سوی دیگر احساسات دیگری به او مسری نیست یعنی فاصله ی مرزهای من کاملا به اندازه حفظ می شود.

چنین انسانی قادر است به خوبی و با تسلط قابل قبول به دیگری که در رابطه ی عاطفی با او قرار گرفته کمک کند.


روابط عاطفی بدون درک متقابل امکان ناپذیر یا بی ثبات خواهد بود . به این پدیده که فرد بالغ قادر باشد خود را در موقعیت عاطفی دیگری قرار دهدو او را درک کند همدلی می گویند . این پدیده به چند پیش شرط در روان نیاز دارد تا به وجود بیاید. در درجه ی اول فرد باید بتواند انرژی روانی - جنسی را به فرد دیگر منتقل کند و به اصطلاح در او سرمایه گذاری کند. بدون این پدیده رابطه ی عاطفی شکل نمی گیرد . در درجه ی دوم باید نسبت به فرد مقابل توجه داشته باشد. توجه و نگرانی زمانی در روان بشر نسبت به فرد دیگر به وجود می اید که فرد در اثر کمرنگ شدن مکانیزم دفاعی جداسازی دچار احساس گناه می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۲
بی نام

تصویر از خود ، در معنای ساده ان فکر ، احساس و قضاوتی است که هر فرد بالغ نسبت به خود دارد . این تصویر از بدو تولد با پیغام های والد و والدین شکل می گیرد. و بعد اجتماع و مدرسه و به طور کلی محیط اطراف کودک تصویر او را از او می سازد.

در بهترین حالت یک تصویر از خود مطلوب می تواند این باشد " من خوب ، توانا ، باارزش و دوست داشتنی هستم." یا خیلی ساده : من خوبم.

یکی از مشخصه های عدم بلوغ روانی این هست که فردی وابسته است که بیشتر در روابط چسبنده وارد می شود:

وابستگی از ناامنی نشئت می گیرد. نوزاد ناامن است و این ناامنی در ان زمان واقعی و طبیعی است. در یک سیر رشد بهنجار هر چه کودک بزرگ می شود وتوانمندی های فیزیکی و روانی پیدا می کند از درجه این ناامنی کاسته و به قدرت او اضافه می شود ... اما در فرد نابالغ میزان احساس ناامنی چنان زیاد است که فرد خود را قادر به اداره ی ان نمی بیند. در نتیجه به فرد دیگر که او را واجد قدرت می پندارد وابسته می شود تا امنیت را از او کسب کند. یکی از مشخصه های رابطه ی وابسته این است که فرد وابسته تصویر از خود را از فردی که به او وابسته است کسب می کند.

     

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۲۱
بی نام